ذهنت را آرام کن
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۱/۰۲/۳۱
  • تعداد بازدید: ۹۷۳

ذهنت را آرام کن

کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد. هرچه جست وجو کرد، آن را نيافت.

از چند کودک کمک خواست و گفت: هرکس آن را پيدا کند، جايزه می گيرد.

کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد. تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد.

کشاورز متحير از او پرسيد: چگونه موفق شدى؟

کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آن را يافتم.

حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است...

agent نویسنده: محسن یوسفی

می پسندم (۴) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

نکات تکان دهنده آیه 11 سوره جمعه
نکات تکان دهنده آیه 11 سوره جمعه
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ...

فصل‌های زندگی هم مثل فصل‌های سال ماندنی نیستند
فصل‌های زندگی هم مثل فصل‌های سال ماندنی نیستند
مردی چهار پسر داشت. او هرکدام از آن‌ها را در فصل‌های مختلف به سراغ درخت...

نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید
مردی در نیمه‌های شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به‌دست...

مادری که در جوانی، پیر شد
مادری که در جوانی، پیر شد
دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت: به شرطی...

ارسال نظر برای «ذهنت را آرام کن»

برو بالا