#جستار
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۱۵۱

#جستار

#جستار

وقتی به تصویر بچه ها نگاه کردم به ایده پردازی ذهن آن ها پی بردم. راستی ایده پردازی ذهن یعنی چه؟ یعنی با وجود مشکلات روی ذهن و افکار خود کار کنیم و بیشتر بیاندیشیم. افکار ما می توانند به ما کمک کنند که خودمان را تغییر دهیم و شاد باشیم. من با دیدن بچه های پابرهنه و فقیر در شهر خود فهمیدم که فقر و مشکلات دست انداز جاده زندگی هستند. ما باید از این دست اندازها به خوبی رد شویم.

این بچه ها راننده ذهن خودشان هستند و برای خودشان خیال می بافند یکی از آن ها دمپایی اش را در دست گرفته و به خیال خود در کنار دوستانش عکس یادگاری می گیرد. پس من هم می توانم شاد باشم و تغییر را یاد بگیرم و در زندگی خود عملی سازم. مثل این تصویر ایده سازی را یاد می گیرم. یک لحظه چشمانم را می بندم. من در خیالم با کمترین امکانات شاد هستم. در همین حال من سوار ماشین رویایی خودم می شوم. کمربندم را می بندم و استارت میزنم و سپس پدال گاز را تا آخر فشار می دهم و در جاده های زیبا و سرسبز رانندگی می کنم. در طول این راه من راننده ماشین ذهن خود هستم. دارم خیال بافی می کنم و فکرم را به دوردست ها می برم و به چیزهایی که باید انجام دهم فکر می کنم. دقایقی گذشت. به ساعت طلایی ام نگاه می کنم. حالا گران ترین پالتوی سال را به رنگ قرمز پوشیده ام. دور یقه اش پاپیون های رنگارنگ و زیباست. کفش هایم بسیار شیک و زیبا است و به شکل بال پرندگان که هر وقت می خواهم با آن ها به آسمان ها پرواز می کنم. لیوان قهوه ای که درست کرده ام به دست می گیرم و مزمزه می کنم. خوشحال هستم. من در ذهنم یک ثروتمند واقعی هستم. در همین فکر و رویاهای زیبا غرق شده بودم که ناگهان به دنیای واقعی ام برگشتم. چشمانم را باز می کنم. نگاهی به اطراف می کنم. می بینم در حالی که روی کاناپه نشسته ام مانتویی آبی رنگ و شلوار کتان کرم رنگ به تن دارم و دارم قهوه می خورم. گوشی ام را چک می کنم. سر رسید قسط ماهانه و پیام های صاحبخانه روی صفحه موبایلم است.

#لیلا_طاهری نژاد

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۱) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

سرزمین خیال
سرزمین خیال
هرجا و هر کجای این زمین باشم   باز به کتاب بی‌انتهای خود بازمی‌گردم  ...

معرفی کتاب هیچی هیچی برای خدا
معرفی کتاب هیچی هیچی برای خدا
#معرفی_کتاب  #هیچی_هیچی_برای_خدا #کلر_ژوبرت   کتاب *هیچی هیچی برای خدا* داستان سنجاب کوچولویی است که تصمیمی خاص و متفاوت می‌گیرد؛...

مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید
مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید
#معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #مردی_که_مدام_با_چترش_بر_سرم_می‌کوبید #نویسنده_فرناندو_سورنتینو #ترجمه_شکیبا_غیاثی من این کتاب را از سایت طاقچه خواندم که کتاب ١١...

نجوای دل
نجوای دل
استغفرالله ربی و اتوب الیه در سکوت شب  نجوای دل را شنیدم و با هر قطره اشک به سوی...

ارسال نظر برای «#جستار»

برو بالا